هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک
پیام های کوتاه
  • ۴ اسفند ۹۲ , ۱۸:۵۷
    فکر
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

زندگی غریبی‌ست نازنین

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۰۳ ب.ظ

ترس هست!

هر چی که فکر می‌کنم، می‌بینم یه ترس بزرگی دارم برای رفتن! یه ترسی که باعث می‌شه از ریجکت شدنام خوشحال شم و وقتی استاده میگه بیا باهات مصاحبه کنم، ترسه چند برابر بشه!

می‌ترسم! از بابام!!!

همه‌ی زندگیم ازش ترسیدم! خودش این‌طوری خواسته! همه‌ش ما رو ترسونده!

نباید ترس داشته باشه اما داره! مگه چه کارم می‌تونه بکنه؟ دیگه بدتر از کارایی که تا حالا کرده؟

خیلی وقتا ترسمو سرکوب کردم! اما هست! اینو از روی کابوسایی می‌فهمم که شبا از شدت استرسی که بهم وارد می‌کنه باعث می‌شه از خواب بپرم!

شاید ترسم ریشه در کودکیم داشته باشه! شاید باید درمانش کنم! شاید باید برم پیش روان‌درمانگر!

می‌ترسم! می‌ترسم از موقعیتی که تووش بابام بفهمه که من قراره برم! می‌ترسم از عکس‌العملش! می‌ترسم از خشونتش!

من عشق را، نور را و همه‌ی امید و آرزوهایم را در پستوی خانه نهان کرده‌ام!

می‌ترسم ...

  • هونیاک

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">