هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک
پیام های کوتاه
  • ۴ اسفند ۹۲ , ۱۸:۵۷
    فکر
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

خبر

پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۰۳ ق.ظ

بالاخره گفتم به مامان و س.! بعد از یه روز و نیم خبردار شدن خودم!

اصلاً نمی‌دونستم چه‌جوری باید بگم! سخت بود! کلمه‌ها پراکنده از دهنم بیرون می‌اومد!

پذیرش گرفتم!

فلوریدا!

با سالی ... هزار دلار!

- چه کشوری یعنی؟

آمریکا!

- حالا میری؟

آره دیگه! ۴-۵ ماه دیگه!

بغض توو گلومه! شاید یه کم هم می‌لرزم!

راحت نیست!

یه جوری بودم انگار داشتم شوخی می‌کردم! یه شوخی بی‌مزه!

یا دارم حرفی می‌زنم که خودمم باورش ندارم!

یا یه حسی مث این‌که آدم داره خبر مرگ کسی رو میده!

شاید توقع داشتم همون‌قدر که از رتبه‌ی کنکور کارشناسیم خوشحال شدم ... همون‌قدر که از خوشحالی اشک ریختم ... همون‌قدر که هیجان داشتم ... هیجان داشته باشم ...

شاید توقع داشتم مثل همون موقع تند تند به آدما زنگ بزنم با خوشحال خبر بدم ... نه مثل الآن که یه روز و نیم گذشته و من هنوز به کسی چیزی نگفتم!

احساساتم متناقضه! هم خوشحالی داره تووش! هم ترس! هم امید داره، هم ترس!

قطعاً برای من تغییر خیلی خیلی بزرگی هست توی زندگیم ... و سخت ... یه مرحله از زندگیم که اگه ازش بگذرم، خیلی بزرگ میشم!

منی که تجربه‌ی جدا بودن از خانواده‌م رو ندارم ...

همتم بدرقه‌ی راه کن ای طایر قدس ... که دراز است ره مقصد و من نوسفرم ...
  • هونیاک

روزنوشت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">