هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک
پیام های کوتاه
  • ۴ اسفند ۹۲ , ۱۸:۵۷
    فکر
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

مُردن

پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۳۷ ب.ظ

رفتن ...

یه حسی شبیه مُردن داره ...

با این تفاوت که خودخواسته‌ست، از تاریخش خبر داریم و اگه پشیمون بشیم راه برگشتی هست ... و البته این‌که دو چمدان بیست و پنج کیلویی می‌تونیم با خودمون ببریم!

اما بقیه چیزاش شبیه مُردنه!

این‌که باید دلبستگی‌هات رو بذاری و بری ... یه زندگی جدید، با آدما و فضا و فرهنگ جدید ...

یه زندگی متفاوت در یه دنیای متفاوت ...

میگن بچه که داخل رحم مادر هست، با این‌که جاش تنگه، غذاش خون‌ه و خیلی شرایط سختیه، بازم دلش نمیخواد اونجا رو ترک کنه! با زور و گریه بیرون میارنش!

و عرفا که عقیده دارن مرگ ما رو به یه زندگی (؟!!) بهتر میرسونه! یه زندگی‌ای که این محدودیت‌های دنیای مادی فعلیمون رو نداره!

همون حرفای مولانا:

از جمادی مُردم و نامی شدم

وز نما مردم به حیوان بر زدم

مردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم؟

بار دیگر هم بمیرم از بشر

تا برآرم از ملائک پر و سر


قصه‌ی ما هم همینه ...

منم این دو روز حس آدمی رو دارم که کمتر از ۵ ماه دیگه قراره بمیره!

حتی اگه قرار باشه این مرگ منو به زندگی بهتری ببره، بازم مُردن سخته! من شاید به اندازه‌ی مولانا جرئت نداشته باشم که بگم «پس چه ترسم! کی ز مُردن کم شدم؟!»

  • هونیاک

کوچ

مولانا

روزنوشت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">