هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک
پیام های کوتاه
  • ۴ اسفند ۹۲ , ۱۸:۵۷
    فکر
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

اندوه مونالیز

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۴۵ ب.ظ

«این پسر الاغمم که دیگه مفشو نمی‌تونه جمع کنه. می‌گم بزنم زیر گوشش بگم نکن، داری بد می‌کنی با خودت. به خودم می‌گم که چی؟ اینم داره با بی‌خبری حال می‌کنه؛ خب بکنه! نمی‌خواد بفهمه چه خبره دور و برش. من که فهمیدم، چی شد؟ من که خودم زندونی دنیا شدم، زمین‌خورده‌ی مُخم شدم که ضررش هزار بار از نئشگی دود و دم بیشتره. زمین‌خورده‌ی یه سری شعار و آرزو و ایده‌های گُه شدم. هی خودمو کوبیدم به در و دیوار و زخم زدم به خودم و زندگیم که می‌شه، نباید کم بیاری محمود، می‌شه. دنیا رو عوض می‌کنیم. من و چهار تا گوسفند دیگه اگه بع‌بع کنیم، دنیا صدامونو می‌شنفه و می‌فهمه و عین خودمون بع‌بع می‌کنه. آره دایی، بع‌بعم کردن، اما بع‌بع‌شون یه شکل دیگه شد، نه اون‌جوری که ما خیال می‌کردیم. بعدم از گله بیرونمون کردن و شدیم آدم بده‌ی فیلم. شدیم آقا گرگه و دندونامونو کشیدن. نگاه کن!»

اندوه مونالیزا / شاهرخ گیوا / نشر زاوش

  • هونیاک

کتاب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">