هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک

آب کم‌جو، تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آب از بالا و پست ...

هونیاک
پیام های کوتاه
  • ۴ اسفند ۹۲ , ۱۸:۵۷
    فکر
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

کتاب‌تکانی

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۱۷ ب.ظ

امروز یه کتاب‌تکونی اساسی داشتم! تعداد زیادی از کتابایی که بعید بود هیچ وقت نگاهی بهشون بندازم رو گذاشتم کنار که بدم به کتابخونه‌ای جایی!

یه تغییرات اساسی هم در چینش کتاب‌هام ایجاد کردم! قبلاً کتابامو بر اساس معیارهایی مثل میزان علاقه‌م به اون کتاب، رنگ جلدش، نویسنده‌ش و نوع کتاب، می‌چیدم! اما به این شیوه کتابایی که خونده بودم و نخونده بودم، قاطی بودن! می‌دونستم کتابِ نخونده زیاد دارم، اما نمی‌دونستم چه‌قدر!

طی تغییرات انجام‌شده، کتابامو به دو گروه کلی: خونده و نخونده، تقسیم کردم و در هر زیرگروه سعی کردم نظم قبلی رو رعایت کنم.

البته چیدمان قبلی قشنگ‌تر بود، اما چیدمان جدید مفید‌تره! و مفید بودن بهتر از قشنگ بودنه! :)

  • هونیاک

اختیار

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۷:۳۴ ق.ظ

دارم کتاب «پرسیدن مهم‌تر از پاسخ دادن است» رو می‌خونم. یکی از فصل‌هاییش که تا حالا خوندم، در مورد «اختیار» حرف می‌زنه. اختیار یکی از موضوعاتیه که من خیلی در موردش فکر کرده‌ام و در موردش زیاد بحث کرده‌ام چون به نظرم «هیچ» اختیاری نداریم!

این کتاب هم نظرش این بود که هیچ اختیاری نداریم! و می‌گفت دلیل این‌که آدم‌ها فکر می‌کنند اختیار دارند اینه که یه تعریف محدود-شده‌ای رو برای اختیار پذیرفتند! تعریفی که بهشون القا شده!

یه بخش جالب فصل اختیار این بود که برای اثبات نداشتن اختیار از «برهان خلف» استفاده کرده بود! می‌گفت اگه ما اختیار داشته باشیم، باید یک بار برای اولین بار یه عمل مختارانه انجام داده باشیم! بعد یه عملی رو به عنوان اولین عمل مختارانه برای یه فرد فرض می‌کرد (فرض برهان خلف) و می‌گفت این عمل (یا هر عمل دیگه‌ای) ناشی از یه سری عوامل بیرونی و درونی دیگه هست که اگه اون عوامل جبری باشند، عملی که فرض کردیم مختارانه بوده هم جبری هست و اگه فرض کنیم اون عوامل اختیاری باشند، پس عملی که به عنوان اولین عمل مختارانه فرضش کردیم، دیگه عمل اختیاری‌ای نیست، پس فرض برهان خلف باطل می‌شه! ( البته استدلالی که توی کتاب ارائه شده بود، از چیزی که من گفتم، کامل‌تر و جامع‌تر بود.)

البته توی آخرین بحثی که در مورد اختیار با ر. داشتم به این نتیجه رسیدیم که دلیل این‌‌که نمی‌تونم توی بحث‌هام بر سر اختیار به نتیجه برسم، تفاوت تعریف‌ها از اختیار هست، اما این فصل کتاب رو خیلی دوست داشتم و احتمالاً دیگه هیچ وقت در مورد جبر و اختیار بحث نکنم!


  • هونیاک

پل چوبی

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۲۹ ب.ظ

«مثل این‌که روی پلِ چوبی شکسته و پوسیده‌ای، بالای رودخانه‌ای، ایستاده باشم و ناگزیر باشم به حرکت، در حالی که نه ماندن امنیتم را تضمین می‌کند و نه حرکت.»

سیبِ تُرش / فرشته نوبخت

تجربه‌ی حس مشترک با راوی ...

رفتن یا ماندن امنیتم را تضمین نمی‌کند! هیچ‌کدام! و البته خیلی تفاوت هست بین رفتن و ماندن!

یکی از دلایلم برای کتاب خوندن، تجربه‌ی همین حس‌های مشترکه! حس‌هایی که شاید خودم نتونم با واژه‌ها بیان کنم ... و وقتی یه نفر حسم رو توصیف می‌کنه، انگار یه چیزی که توی گلوم گیر کرده بوده، میاد بیرون ... حس خوبیه ...


پ.ن: چون سرماخورده بودم و همش باید دراز می‌کشیدم و استراحت می‌کردم، خواستم یه چیزی بخونم که افسار فکرم رو بدم دست کتاب به جای این‌که دست خودم باشه! اما خب حوصله‌ی خوندن کتاب سخت رو هم نداشتم! این «سیبِ تُرش» رو برداشتم! فکر می‌کردم یه کتاب بی‌خودیه که سرمو گرم میکنه یا شایدم نصفه ولش کنم! اما خوبه! تعداد جمله‌های قشنگش زیاد بود اما چون سرماخورده و بی‌حال بودم، شانس این رو نداشت که زیر جمله‌های قشنگش خط بکشم یا جایی یادداشتشون کنم. (این جمله‌ی آخرم، ادبیاتش یگانه‌ای بود :D)

  • هونیاک

فکر

يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۵۷ ب.ظ
ماهی سیاه کوچولو گفت: شما زیاد فکر می‌کنید. همه‌ش که نباید فکر کرد. راه که بیفتیم، ترسِتان به کلی می‌ریزد.
  • هونیاک

هیچ چیز

شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۹ ب.ظ

«تجربه‌ی من در زندگی اندک است ولی به من می‌آموزد که هیچ کس صاحب هیچ‌چیز نیست ... همه‌چیز تنها نوعی توهم است و این توهم در مسایل مادی و معنوی وجود دارد. اگر کسی چیزی را که در شرف رسیدن به آن باشد، از دست بدهد، در نهایت می‌آموزد که هیچ‌چیز به او تعلق ندارد ... و اگر هیچ‌چیز به من تعلق ندارد، پس نباید اوقاتم را صرف محافظت از چیزهایی کنم که مال من نیست. بهتر است به گونه‌ای زندگی کنم که انگار همین امروز، نخستین یا آخرین روز زندگی است ...»

یازده دقیقه / پائولو کوئلیو / کیومرث پارسای


بعضی وقتا که به اپلای فکر می‌کنم، اون بخش مقاومت‌کننده‌ی مغزم بهم میگه: میخوای این همه چیزی که اینجا داری رو ول کنی بری؟

بعد اون بخش تعالی‌طلب مغزم میگه:‌ باید بلد باشی دل بکنی! وابستگی خوب نیست!

  • هونیاک